سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاملاقات خدا ٰ ان تقوموا لله ٰ...
به سایت ما خوش آمدید

 

سروده شده در 21 اردیبهشت - قم المقدسة

حرفی بزن ای صبح بگو باد صبارا/

از کام دلم عشق چرا برده صدارا

اشک سحرم ریخته بر زلف نفسها/

تابانده در این دشت نوای دل مارا

لطفیست در این عشق به شیدایی و مستی/

جایی دگر از عمر ندیدیم خدا را

عقلست که با عشق گریبان به گریبان/

این راه به مقصد نبرد قافله هارا

اما تو که در قاعده ی لطف شنیدی/

آهنگ نجات قدم از راه خطا را

حرفی بزن ای صبح بگو عشق تنیدست/

برپیکره ی زرد من آواز غنا را




موضوع مطلب :

سه شنبه 92 اردیبهشت 24 :: 12:37 صبح

سروده شده در شب 5 صفر شب شهادت حضرت رقیه(س)



گویا که بر خیال دلم شد عنایتی           /بادستهای کوچک  زیبای قیمتی
قصه زسرگذشت شب تار کودکیست  / با گوشهای پاره ای با رنگ صورتی
انگار واژه های دلم روضه خوان شدند /  برپا شده بدفتر شعرم قیامتی
 ذهنم به صدسوال پیاپی هلاک شد    / آخر چرا کبودی ویا نیم قامتی ؟
یک مصرع دگر به سوالم اضافه شد    /با درد پای آبله، خانوم راحتی؟
خواهش بگو جواب سوال مرا ولی      /حرفی ازآن خرابه نزن نیست رغبتی
بانام یا حسین به پیکار رفته ای            /  تو اسوه ی تمام وکمال شهادتی
از عطر دلربای سرش جان سپردی و   / برلطمه های امشب من هم تو آیتی
بانوی  من رقیه  نیلی  فاطمی             / این  سیلی غریب تو دارد حکایتی...




موضوع مطلب :

جمعه 92 اردیبهشت 20 :: 6:47 عصر

طلبه و آنتی طلبه

سلام من به عنوان تبریک به مناسبت آشنایی با یکی از دوستان وبلاگی، اولین سوال و جوابی رو که با ایشون داشتم، براتون میذارم(بدون کم و زیاد). امیدوارم براتون جالب باشه.

سلام.برام جالبه.یک طلبه.معمولا از جلوی حوزه که رد میشم حس بدی دارم.چرا رفتی اونجا.اونجا چه جور جائیه.واسم سواله.به خدا نمی خوام بد فکر کنی ها.اما یکی از استادامون قبلا طلبه بود اما بی خیال شده.از اونجا خوب نمی گه.من تو تاکسی که یه ملبس سوار بشه سوار نمی شم.درست نمی شه همه رو تو یه کفه گذاشت اما احساس می کنم اونجا احساس و می کشن و به جاش دروغ پر می کنن.بازم منو ببخش.اما تو اونطوری نشدی.منتظر جوابتم.بهم سر بزن.یه دوست جدید

 پاسخ من:

 سلام  صداقتتون شخصیتتون رو میرسونه و واقعا قابل تحسینه.

 به نظر من فکر شما در مورد حوزه تا حدی درسته و کمی نادرست.

 بله برخی تو حوزه هستند که افکاری خشک و نچسپ دارند که بنده هم از این قشر بدم میاد و دوست ندارم جزو اونها باشم.

 گروه دوم افراد باذوقی هستند که دارای روحیه ای لطیف و انعطاف پذیرند و دوست دارم جزو این گروه باشم.

 من با امسال 11 ساله تو حوزه درس میخونم و حدود 7 ساله عمامه میذارم

 اگر چیزی باعث شد که من حوزوی شم عشق و محبتی بود که منو کشوند به حوزه کار ندارم که اون عشق و محبت به کی بود و به چی ولی میخوام بگم خیلی ها هستند مثل من میدونن عشق و محبت یعنی چی میدونن اگه بیان حوزه خیلی ها مثل شما به اونها با دید ناجور نگاه می کنند و تحویلشون نمی گیرند میدونن که دیگه با این لباس و عمامه نمی تونن راحت با خانوادشون پارک و کنار دریا برن میدونن محدود میشن میدونن ماهی 200تومان شهریه گرفتن و هزار تا قسط و بدبختی و اجاره خونه یعنی چی میدونن تیکه های نیش دار جوونای خیابون چقدر دردناکه...

 ولی همون عشق و محبتی که شما میگید در حوزه معدومه همون باعث میشه قید همه چیز و همه کس رو بزنن و با دیپلم ریاضی و تحربی و کامپیوتر و حتی لیسانس و فوق لیسانس وارد حوزه بشن.

خواهرم من تو این 11 سال روحانیون و اساتید زیادی رو تجربه کردم تو خوابگاه (یا همون حجره ما طلبه ها) با طلاب زندگی کردم اما این رو خدمتت عرض کنم که در بین روحانیون کسانی رو سراغ دارم که خدا میدونه از اونها صادق تر و پاکتر تو عمرم سراغ ندارم کسایی رو سراغ دارم که بعد از 30-40 سال دود چراغ خوردن و تحصیل در حوزه زندگی ساده ای در کوچه پس کوچه های قم دارند جایی که موتور هم به سختی اونجا رفت و امد میکنه کسایی سراغ دارم که بعد از 5-6 سال شاگردی اونها یک کار خطا هم از اونها ندیدم  و جز صداقت خاطره ای از اونها برام نمونده

خلاصه من با تمام نقاط ضعفی که در حوزه میبینم (که البته در تمام ارگانهای کشور هست و باید اصلاح بشه) و با وجود افرادی که شما هم اشاره کردید و خشکند یا دروغگو هستنند ومنافق(که البته انگشت شمارند) باز هم حوزه رو پاکترین نقطه روی کره خاکی پیدا کردم و واردش شدم و الان هم از عقیدم نسبت به حوزه دست برنداشتم و بلکه هر روز به یاری خداوند روزی شیرین تر و امیدوارتر دارم.

 البته میتونید باور نکنید چون همانطور که فرمودید ممکنه این حرفها هم از همون دروغهایی باشه که تو حوزه به خورد ما دادن

 




موضوع مطلب :

پنج شنبه 92 اردیبهشت 19 :: 12:35 صبح

 

 

 

سروده شده در اردیبهشت ماه 1392 

محو جمال شمس تو بودم نگاه کن /

لطفی به رنگ رفته ی رخسار ماه کن

برکلبه ی سپیدخیالم سری بزن/

لختی نشین و دفترمان را سیاه کن

محصور در سکوت خودت مانده ای! چرا؟/

فکری به حال این نفس بی پناه کن

برما بتاب و زلف پریشان نشان بده/

این چشم سر هوای مرا سر براه کن

گاهی قدم به راه بیابان ببر عزیز/

یوسف اسیر مانده، نگاهی به چاه کن

حالا بمان وباز بمان و سکوت کن/

یک عمر شوق پرزدنم را تباه کن....

 

 




موضوع مطلب :

چهارشنبه 92 اردیبهشت 18 :: 11:45 عصر

((العمامة تیجان االملائکة )) 

مراسم عمامه گذاری بنده و تعدادی از دوستانم

توسط مرجع عالی قدر جهان تشیع حضرت آیت الله شبیری زنجانی (دامت برکاته)

در شب میلاد حضرت زهرا(س)مدرسه علمیه حقانی قم 

بنده بسیار نیازمند دعاهای شما هستم تا ان شا الله بتونم

از عهده این مقام الهی پیروز وسربلند بیرون بیام

و یک اعتقاد همیشگی بنده این بوده که:

(ما حافظ این لباس نیستیم ،بلکه این لباس است که حافظ ماست... ان شا الله)

 

 



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

شنبه 92 اردیبهشت 14 :: 6:5 عصر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




موضوع مطلب :

جمعه 92 اردیبهشت 6 :: 11:52 عصر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




موضوع مطلب :

جمعه 92 اردیبهشت 6 :: 12:8 عصر

درباره وبلاگ


پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 6
  • بازدید دیروز: 13
  • کل بازدیدها: 182987
فرم تماس
نام و نام خانوادگی
آدرس ایمیل
امکانات دیگر

 ذکر روزهای هفته