همه پديده ها به تو ختم مي شوند و وجود تو يک وجود مسلط است. در مقايسه با ديگر حيوانات تو بر روي دو پا ايستاده اي و آنها چهارپا هستند. آنها در دست تو هستند. آنها به تو ختم شده اند، پس چطور مي شود که تو دوباره به آنها ختم شوي و رجعت تو به سوي آنها باشد؟
اين بينش را، حتي همان روستايي، همان عوام الناسي که ما از آنها دست شسته ايم،به دست آورده اند و ابوذر و بلال و سلمان شده اند. ابوذرهايي که از خط بهره مند نبودند، از يک چنين بينشي برخوردار بودند و شروع "حرکت" نيز از چنين بينشي است که عظمت انسان در بينش اوست، نه دانش او.