شعری تقدیم به پیامبر عزیز خداوند متعال حضرت یوسف (ع)
عذر یوسف قلمم برتو فقط می تازد /غزل ومثنوی وقطعه ی نو می سازد
شاه بیت غزل یوسفی ام مغرورست / غافل از اینکه زحسن تو به خود می نازد
به همان گوشه ی ابروی کمانت یوسف / ساحت عشق به دیدار تو دل می بازد
وبه یک تابش چشمان مه کنعانی / قمر از پرده ی افلاک سری افرازد
چشم لیلا که دراین معرکه مجنون تو شد / به نظر بازی ایمان تو می پردازد
حسن یوسف نتوان گفت به صدبحر وغزل / حافظ از نظم جمال تو قلم اندازد
از نقدهای شما به شعرم بسیار خوشحال میشم
موضوع مطلب :